گل ریزون

سلام یه خواهش دارم
به آدرس زیر برین ضرر نمیکنید

http://patoosoorati.blogfa.com/

اسمش هم قاصدک است

این متن زیبا مال یکی از دوستانم است نظرو برو تو کارش

انگار مدتی است که احساس می‌کنم
خاکستری‌تر از دو سه سال گذشته‌ام
احساس می‌کنم که کمی دیر است
دیگر نمی‌توانم
هر وقت خواستم
در بیست سالگی متولد شوم
انگار
فرصت برای حادثه
از دست رفته است
از ما گذشته است که کاری کنیم
کاری که دیگران نتوانند
فرصت برای حرف زیاد است
اما
اما اگر گریسته باشی…
آه…
مردن چقدر حوصله می‌خواهد
بی‌آنکه در سراسر عمرت
یک روز، یک نفس
بی‌حس مرگ زیسته باشی!
انگار این سال‌ها که می‌گذرد
چندان که لازم است
دیوانه نیستم
احساس می‌کنم که پس از مرگ
عاقبت
یک روز
دیوانه می‌شوم!
شاید برای حادثه باید
گاهی کمی عجیب‌تر از این
باشم
با این همه تفاوت
احساس می‌کنم که کمی بی‌تفاوتی
بد نیست
حس می‌کنم که انگار
نامم کمی کج است
و نام خانوادگی‌ام، نیز
از این هوای سربی
خسته است
امضای تازه من
دیگر
امضای روزهای دبستان نیست
ای کاش
آن نام را دوباره
پیدا کنم
ای کاش
آن کوچه را دوباره ببینم
آنجا که ناگهان
یک روز نام کوچکم از دستم
افتاد
و لابه‌لای خاطره‌ها گم شد
آنجا که
یک کودک غریبه
با چشم‌های کودکی من نشسته است
از دور
لبخند او چقدر شبیه من است!
آه ای شباهت دور!
ای چشم‌های مغرور!
این روزها که جرأت دیوانگی کم است
بگذار باز هم به تو برگردم!
بگذار دست کم
گاهی تو را به خواب ببینم!
بگذار در خیال تو باشم
بگذار…
بگذریم!
این روزها
خیلی برای گریه دلم تنگ است

یک نفر یه روز میاد

مثل اسم خودم اینو می دونم
می دونم که یک نفر یه روز میاد
می دونم که وقتی از راه برسه
هر چی که خوبه
واسه منم می خواد
درا رو وا می کنم
پنجره ها رو می شکنم
مژده ی دیدنشو
تو کوچه ها جار می زنم
وقتی از راه برسه با بوسه ای
قفل این غمستون رو وا می کنه
منو به یه شهر دیگه می بره
با هوای تازه آشنا می کنه
توی این خونه ی دربسته
توی این صندوق سربسته
همه آرزوام گور می شه
میون دیوارای سنگی
میون این همه دلتنگی
شوق زندگی ازم دور می شه
یک نفر داره میاد
دیوارا رو ورداره
یک نفر داره میاد
زندگی رو میاره
تو اونی ، اون یک نفر
ای هم شب تن خسته
می تونی کلید باشی
واسه درای بسته
یک نفر یه روز میاد