مهتاب

ای مهتاب آسمان شب های تیره وتار من
با این فاصله ای که بین منو توست چگونه بوسیدن آن چهره
درخشانت میسر است.آری ستاره میشوم در اوج آسمان میدرخشم
تا بر چهره درخشانت بوسه بزنم.....

بهترین

اگر از پایان گرفتن غمهایت نا امید شده ای
به خاطر بیاور که....
زیباترین صبحی را که تابه حال تجربه کرده ای،
مدیون صبرت دربرابر سیاه ترین شبی هستی،
که هیچ دلیلی برای تمام شدن نمیدید!

افسانه ها میگویند
که خوشبخت ترین انسان زمین را
میتوان بر اسبی تک شاخ یافت،
با چشمهایی بسته!
من تو را بر آن اسب دیده ام
چشمهایت را باز کن
تا باور کنی که بهترینی!!!

من یک زمینی ام....

من یک زمینی ام....
روزی سر بر خواد آورد،از لابهلای ابر های سردر گم و بی نشان،
و اوج را حس خواهم کرد
اوج وجود،اوج هستی و...................
من یک زمینی ام،
پاهایم گرما سرمای زمین را حس کرده اند،گاه خارهای زمین پاهایم
را آزرده اندو گاه گاهی سبزه با طراوتش،آرامش را برایم به ارمغان آورده است.
همشه آسمان را در آغوش گرفته ام،وهماره او را در آغوش می فشارم،
تا اینکه روزی برسد که با او یکی شوم.
معصومه مرادی