حرفهای.......یه نفر

واسه موندن دیگه دیره، نگو نه
دلم از عاشقی سیره ، نگو نه
باغچه سبز دل عاشق من
دیگه همرنگ کویره، نگو نه
اون روزا عاشق تو جوونی کرد
اما حالا دیگه پیره، نگو نه
همیشه دروغ میگی، وقتی میشم
توی چشمای تو خیره، نگو نه
میدونی، حسی که محتاج تو بود
داره کم کَمَک میمیره، نگو نه
نه وقتی منتظر بودم کجا بودی
حالا اومدی که دیره، نگو نه
میدونم جواب تو به این غزل
یه سکوته ناگزیره، نگو نه

نا امیدم

نه دل خوشی برای من، نه عشقی تو وجود تو،
نه حتی احساس قشنگ تو عمق تاروپود تو
حرفای عاشقونه هم گم شده تو حرفای تو،
ازته قلبت نمیاد،دوست دارم گفتن تو
برات حقیرو پوچ شده این تن بی ارزش من
اشکی تو چشمات نمیاد، با هق هق وبارش من
برات نگینه الماسه، هر کسی امّا غیر من
حرف همه مقدسه هر کی باشه،امّا نه من

مهتاب

ای مهتاب آسمان شب های تیره وتار من
با این فاصله ای که بین منو توست چگونه بوسیدن آن چهره
درخشانت میسر است.آری ستاره میشوم در اوج آسمان میدرخشم
تا بر چهره درخشانت بوسه بزنم.....