یک نفر یه روز میاد

مثل اسم خودم اینو می دونم
می دونم که یک نفر یه روز میاد
می دونم که وقتی از راه برسه
هر چی که خوبه
واسه منم می خواد
درا رو وا می کنم
پنجره ها رو می شکنم
مژده ی دیدنشو
تو کوچه ها جار می زنم
وقتی از راه برسه با بوسه ای
قفل این غمستون رو وا می کنه
منو به یه شهر دیگه می بره
با هوای تازه آشنا می کنه
توی این خونه ی دربسته
توی این صندوق سربسته
همه آرزوام گور می شه
میون دیوارای سنگی
میون این همه دلتنگی
شوق زندگی ازم دور می شه
یک نفر داره میاد
دیوارا رو ورداره
یک نفر داره میاد
زندگی رو میاره
تو اونی ، اون یک نفر
ای هم شب تن خسته
می تونی کلید باشی
واسه درای بسته
یک نفر یه روز میاد
نظرات 2 + ارسال نظر
نوپا یکشنبه 25 دی 1384 ساعت 11:22 ق.ظ http://www.taheri.blogsky.com

با سلام خدمت شما دوست گرامی
شعرهایت را خواندم عالی بود ولی به نظر من اگه شعر را باز کنی بهتر جلوه می دهد به من سر بزن

کولی یکشنبه 25 دی 1384 ساعت 11:33 ب.ظ

همه آرزوایش گور شده
میون دیوارای سنگی خودشم آخ کورشده
نمیبینه هیچ کس
شاید که واقن کسی نیست
پس کجان این همه آدم چرا هیچ صدایی نیست
( میدونم بد گفتم ولی این واقن درد از ته قلب)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد